علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آموزش مهارتهای زندگی می تواند به دو صورت زيراجرا شود: 1- آموزش مهارتهای زندگی بطور عام با هدف ارتقای سلامت و بهداشت روان وايجاد رفتارها و تعاملات سالم. 2- آموزش مهارتهای اختصاصی و ويژه، باهدف پيشگيری از يک آسيب مشخص مانند آموزش مهارت قاطعيت درمقابل فشارگروه جهت پيشگيری ازسوء مصرف دارو و مواد. دراين متن آموزشی، به اجمال هرکدام ازمهارت های ذکر شده شرح داده مي شوند. توانائي برقراری ارتباط موثرCommunication اين توانائي به فرد کمک مي کند تا بتواند کلامي يا غيرکلامي و مناسب با فرهنگ، جامعه و موقعيت، خود را بيان نمايد. ارتباط چيست؟ چه کسانی يا چه چيزهايی با ما در ارتباط هستند؟ آيا اجسام بی جان می توانند با ما ارتباط برقرارکنند؟ آيا درحال سکوت ارتباط برقراراست؟ آيا می توان هيچ ارتباطی برقرار نکرد؟ چه موقع می توان گفت ارتباط کامل است؟ ارتباط پديده ای است طی آن اطلاعات منتقل می گردد. اگر اطلاعات به نحوی انتقال يابد که در ذهن فرستنده وگيرنده، يک معنی واحد شکل بگيرد، می توان گفت ارتباط کامل بود ه است. ارتباط يک فرآيند پويا است، يعنی پديده ای که کيفيت وکميت آن متغير است ولی درسير زمان هميشه جريان دارد ونمی توان برای آن آغاز يا پايانی متصورشد. ارتباط امری اجتناب ناپذير است وکليه اجزای جهان خواسته يا ناخواسته با يکديگر ارتباط برقرار می کنند. ارتباط حتی درسکوت و بين اجزای بی جان نيز وجود دارد. کليه اجزای پيرامون ما با ما در ارتباطند و پيام هايی را به ما منتقل می کنند. بدون اطلاعات زندگی ناممکن است. اجزای ارتباط: در هر ارتباط 5 جزء وجود دارد: 1- فرستنده: ارسال کننده اطلاعات 2- گيرنده: دريافت کننده اطلاعات 3- راه ارتباطی: مسيری که اطلاعات درآن جريان می يابد. 4- پيغام: اطلاعاتی که بايدمنتقل شود. 5- معنی: مجموعه ای از مفاهيم شناختی و عاطفی که با دريافت اطلاعات در ذهن افراد شکل می گيرد. هدف ارتباط: هدف اصلی هرارتباط انتقال صحيح وکامل معنی است. معنی يک مفهوم درونی است که در ذهن افراد جای دارد. عوامل متعدد فردی مانند فرهنگ، سطح تحصيلات، تجربيات، حالات عاطفی، توقعات وپيش فرض ها و غيره برمعنی که از اطلاعات دريافتی در ذهن فرد شکل می گيرد اثر می گذارد. بنابراين مجموعه واحدی از اطلاعات می تواند در ذهن افراد مختلف معانی متفاوتی ايجادکند. اين مسئله اهميت مسئوليت فرستنده و گيرنده را افزايش می دهد چراکه آنها علاوه بر انتقال اطلاعات، مسئول انتقال صحيح وکامل معنی ازذهنی به ذهن ديگر هستند و بايد در اين ارسال و دريافت هردو تلاش کنند. ارتباطی مناسب است که درذهن فرستنده وگيرنده معنی مشابهی ازاطلاعات منتقل شده ايجادکند. هرچه اين تشابه بيشتر باشد، ارتباط کاملتر و نتيجه آن به هدف نزديکتر است. توانائي روابط بين فردی Interpersonal relations اين توانائي به ايجاد روابط بين فردي مثبت و موثر فرد با انسانهاي ديگر کمک مي کند. دريک ارتباط مناسب بايد بتوانيم منظورخودمان را به نحوی که مناسب فرهنگ وشرايط باشد به فرد مقابل منتقل نماييم. دراين راه می توان از ابزارهای مختلفی(کتبی و شفاهی) کمک گرفت و لازم است به اثر وجوه مختلف ارتباط کلامی(زبانی وفرا زبانی) وغيرکلامی دقت نمود. مراحل ارتباط وعوامل تقويت کننده يا تضعيف کننده در هر مرحله را نيز نبايد از نظر دور داشت. نحوه اي كه پيام را منتقل مي نماييم به اندازة معني پيام اهميت دارد. ما چه در مقام فرستنده باشيم، چه در مقام گيرنده، مسئول انتقال صحيح و كامل پيام هستيم. از عوامل مهم در بهداشت روان انسان ها توانايي برقراري يك ارتباط مناسب با ديگران است. در يك ارتباط مناسب، اطلاعات شناختي و هيجاني به نحو صحيح بين انسان ها جريان مي يابد و موجب رشد فردي و اجتماعي مي گردد. اگر بخواهيم براي فردي كار مثبتي انجام دهيم بايد نيازهاي او را در نظر بگيريم. انسان ها نياز دارند كه افكار و احساسات خود را بيان نمايند و بدانند به آنها گوش فرا داده مي شود و جدي گرفته مي شوند. ارتباط مناسب مي تواند منبع مهمي از حمايت هاي خانوادگي و اجتماعي را براي فرد به فراهم آورد. رعايت نكات زير مي تواند به تقويت ارتباطات بين فردي كمك نمايد: 1-سعي كنيم نزديك فرد مقابل قرار بگيريم، به او نگاه كنيم و واكنش هاي غيركلامي ما نشان دهندة علاقه و توجه به صحبت هاي او باشد. 2-سعي كنيم حتي الامكان عواملي كه باعث پرت شدن حواس مي گردد را مؤدبانه كنترل نماييم و به حداقل برسانيم. اين مسأله باعث مي شود فرد مقابل بفهمد برايش ارزش و اهميت قائليم. 3-براي تأييد آنچه فهميده ايم، با هدف روشن، سؤالات باز، مشخص و مستقيم بپرسيم. سعي نكنيم خود را تيزتر و باهوش تر از آنچه هستيم نشان دهيم. هيچ كس دوست ندارد فريب داده شود. سؤالات ما باعث مي شود اعتماد بين ما و فرد مقابل افزايش يابد و او بفهمد نسبت به دريافت كامل و صحيح پيام وي علاقمند هستيم. 4-با گوينده همدلي نماييم و موضوع را از نقطه نظر او ببينيم. اين مسأله باعث مي شود ديد صحيح تر و كاملتري نسبت به موضوع پيدا نماييم. 5-مهم است واكنش ما به نحوي باشد كه فرد مقابل نيز احساس كند به او فعالانه گوش مي دهيم و با او همدلي مي نماييم. اگر فعالانه گوش فرا دهيم ولي اين احساس به فرد مقابل منتقل نشود، ارتباط كماكان كامل نخواهد بود. 6-مراقب باشيم واكنش هايمان در فرد مقابل احساس منفي ايجاد ننمايد. احساسات منفي، فرد را در حالت دفاعي قرار مي دهد و ارتباط را مخدوش مي نمايد. ذهن و احساسي كه در تنش قرار گيرد نمي تواند كارآيي مناسبي داشته باشد. 7-در حين گوش دادن به فرد مقابل در حال آماده کردن پاسخ نباشيم، زيرا جريان سخن را از دست مي دهيم. گوش دادن فعال(Active listening) ، بهره مندي از مهارت گوش دادن فعال از ابزارهاي ضروري در برقراري يك ارتباط موفق است. شنوندة فعال علاوه برگوش ها، از چشمهايش نيز بهره مي گيرد زيرا در گوش دادن فعال نه تنها به وجوه كلامي (زباني و فرازباني) بلكه به وجوه غيركلامي ارتباط نيز بايد دقت نمود. عوامل هيجاني و فرهنگي در بخش غيرکلامي ارتباط دخالت دارد. همچنين در بعضي افراد حالات غيرکلامي نمي تواند هيجانات فرد را منعکس نمايد. بنابراين ممکن است برداشت هاي ما از نشانه هاي غيرکلامي اشتباه باشد و بهتر است با پرسش از فرد مقابل صحت برداشت هايمان را بيازماييم و در صورت لزوم اصلاح نماييم. نكتة مهم ديگر دقت به هماهنگي وجوه كلامي و غيركلامي است زيرا مردم هميشه آنچه را كه احساس مي كنند بيان نمي نمايند و حفظ ظاهر در وجوه زباني آسانتر از وجوه فرازباني و غيركلامي است. گوش دادن فعال اتفاقي رخ نمي دهد، مشكل است و نياز به دقت كامل، همدلي و صرف وقت دارد. آشنايي با هر مهارت دليل توانايي در بكارگيري آن نيست. گوش دادن فعال يك مهارت است، بايد آن را آموخت و بكارگيري آن را تمرين نمود. رعايت نكات زير مي تواند به گوش دادن فعال كمك نمايد: 1-همزمان كه به وجوه كلامي گوينده دقت مي نماييم، وجوه غيركلامي و هماهنگي قسمت هاي كلامي و غيركلامي را نيز مد نظر داشته باشيم. 2-به قسمت هاي مهم و اصلي پيام توجه نماييم و اجازه ندهيم جزئيات نامربوط يا كم اهميت ذهن ما را منحرف نمايد بايد معني اصلي را دريافت نماييم. 3-هر فرد با استفاده از تجربيات خود ارتباط برقرار مي نمايد. منظوري كه فردي از بيان يك سري كلمات و جملات دارد ممكن است با منظوري كه فرد ديگري از بكارگيري همان كلمات و جملات دارد كاملاً فرق داشته باشد. حتي حالت هاي غيركلامي مشابه نيز ممكن است از نظر افراد معاني متفاوتي داشته باشد. بنابراين لازم است در هر ارتباط تشابه معاني بين فرستنده و گيرنده بررسي گردد. پس آنچه از پيام دريافت كرده ايم را با كلام خود براي گوينده بازگو نماييم و به گوينده فرصت اصلاح و تكميل بدهيم تا مطمئن شويم معني مشابه دريافت شده است. 4-پيام را ارزيابي نماييم نه گوينده را. هيجانات ما نسبت به گوينده ممكن است معني كه از پيام دريافت مي نماييم را مخدوش نمايد. 5-قبل از دريافت كل پيام و كل اطلاعات قضاوت و نتيجه گيري ننماييم. 6-ذهن خود را باز نگاه داريم. نگذاريم پيش فرض هاي قبلي و زمينة فكري و هيجاني ما روي دريافت معني اثر گذارد. 7-به كليه صحبتهاي فرد مقابل گوش كنيم نه فقط به قسمتهايي كه به آن علاقمنديم وگرنه ممكن است اطلاعات مهمي را از دست بدهيم. توانائي تصميم گيریDecision making اين توانائي به فرد کمک مي کند تا به نحو موثرتري در مورد مسائل زندگي تصميم گيري نمايد. اگر نوجوانان و جوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصميم گيري کنند، جوانب انتخاب ها را بررسي و پيامد هر انتخاب را ارزيابي نمايند از بهداشت روان بهتري برخوردار خواهند بود. روشهای مختلفی برای تصميم گيری وجود دارد ازقبيل: - تصميم گيري منطقی ( فرد تمام اطلاعات را بررسی می کند وباتوجه به هدفش بهترين را برمی گزيند). - تصميم گيري احساسی (فردبيشترين اعتبار را برای احساسش قائل است). - تصميم گيري تکانه ای (اولين امکان به سرعت انتخاب می شود). - تصميم گيري اجتنابی وغيرفعال (فرد لزوم تصميم گيری را نفی می کند يا با تاخيرانداختن آن عملاً فرصت آن راازدست می دهد). تصميم گير ی منطقی، مراحلی به شرح زير دارد: 1- مواجه شدن باتصميم: ممکن است محرکهای محيطی يا درونی، انگيزه يا نياز به تصميم گيری را برانگيزانند مثلاً مشاهده موفقيتها ياثمربخشی شغلی يکی از نزديکان، ما را درانتخاب آن حرفه بعنوان شغل آتی ترغيب کند. گاه نيز تصميم گيری هايمان پاسخی به نيازها يا علايق درونی می باشد و يا تلفيقی از اين دو. مهم اين است که با باز بودن، نسبت به اين اطلاعات درونی وبيرونی امکان تصميم گيری رادرمواقع مقتضی به خودبدهيم. 2- ايجادفرصت تصميم گيری باخلق حق انتخابهامتعدد وکسب اطلاعات درباره هرکدام . 3- ارزيابی حق انتخاب ها برای اخذ بهترين تصميم: دراينجا بايد پيامد وتاثير هرانتخاب را بر روی خود وديگران بسنجيم. درمورد ديگران بهترين راه پرسش صريح ازخودشان است نه استناد به حدس وگمانه زنی های خودمان، چراکه درغير اينصورت بجای نظر ديگران، نقطه نظرات خود را درنظر گرفته ايم. ارزيابی پيامدهای مربوط به خود ابعادگسترده ای دارد از قبيل: هم خوانی با اهداف وارزشهای شخصی، هزينه زمانی، ذهنی و فيزيکی، پاداش حاصله و تاييد بيرونی. 4- ايجاد تعهد برای تحقق تصميم: تصميم هايی را بياد داريم که هيچگاه برای عملی شدنشان تلاش نکرديم. غالباً تصميم هاي دشوار با چنين سرنوشتی روبرو می شوند. اما با مرورمزايای حاصل از انجام تصميم، يافتن و رفع علل تعلل، تعيين پاداشهای کوتاه مدت وميان مدت برای تصميم هايی که دير به نتيجه مطلوب نهايی می رسند، می توان انگيزه لازم را برای عملی کردن آن فراهم آورد. 5- طراحی چگونگی اجرای تصميم: باتعيين اهداف فرعی، جدول زمانی، مشخص کردن کارهايی که بايد انجام پذيرد، پيش بينی موانع ومشکلات احتمالی و تعيين منابع حمايتی ميسر می شود. 6- اجراي تصميم: در اين مرحله ممكن است موانعي اجرا را با مشكل مواجه كند كه شناسايي و رفع هركدام در پيشبرد تصميم كمك كننده است. برخي از اين موانع عبارتند از: دودلي ها و تعارض هاي پس از تصميم گيري همچون عدم اطلاعات يا اعتماد به نفس كافي، ترس از پذيرش مسئوليت تصميم، احساس نا اميد ي و ناتواني، واقع بينانه نبودن تصميم، عدم توجه به شرايط زماني مناسب براي اجرا، بي توجهي به بازخوردها از محيط و اطرافيان، عدم انعطاف پذيري. 7- ارزيابي نتايج حاصله و مقايسه آنها با نتايج مفروض ابتداي تصميم گيري: اين مرحله به ويژه در تصميم گيري هاي آتي ميتواند ارزشمند و راهگشا باشد. توانائي حل مسئلهProblem solving نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||
|